ورود آثار میشل فوکو به مجموعه «پِلیاد» را میتوانیم
نقطه اوج روند کلاسیک شدن فوکو بخوانیم. فوکو دیگر نویسندهای مد روز نیست، بلکه
مقامی مهمتر یافته است: او یکی از مولفان کلاسیک قرن بیستم است، او
را میتوانیم در کنار کسی مثل ماکس وبر بنشانیم. از میان فیلسوفان فرانسوی نسل او،
تنها او توانست به چنین جایگاهی دست یابد. دلوز یا دریدا که از نظر اهمیت فلسفی
دستکمی از او ندارند به هیچ عنوان نتوانستند به چنین جایگاهی برسند.
اما آنچه امروز در فرانسه بسیار جالب و هیجانانگیز است
مجادلاتی است که بر سر میراث او و خصوصا رابطه اندیشه او با سرمایهداری جریان
دارد. از طرفی مارکسیستها که همواره نظری منفی به فوکو داشتهاند، حمله نسبتا
جدیدی را به او آغاز کردهاند: فوکو به نولیبرالیسم گرایش داشت. چپ مارکسیستی میکوشد
در پشت درسهای کلژ دو فرانس با نام «تولد زیست –سیاست» نوعی ستایش نولیبرالیسم
ببیند. مثلا ایزابل گرو مارکسیست و کمونیست، او، دلوز و آلتوسر را در یک ردیف مینشاند
ونشان میدهد چگونه اندیشه ضدهگلی این سه از نظر سیاسی تقریبا به جای مشترکی میرسد.
مولفانی دیگر با لحنی ملایمتر او را آغازگر بلریسم میخوانند: فوکو در این درسها
کوشید از بعضی از امتیازات نولیبرالیسم برای بازسازی چپ استفاده کند. یعنی همان
کاری که تونی بلر در دهه نود در انگلستان انجام داد. البته همه این نقدها یک چیز را تائید میکنند:
فوکو اولین کسی بود که پیش از توافق واشنگتن و حتی اندکی پیش از به قدرت رسیدن
مارگارت تاچر به خوبی فهمیده بود که سرمایهداری دارد به چه سمتی میرود.
در مقابل موافقان فوکو این حمله را حاصل سوءبرداست وحتی
سوءنیت میدانند چرا که لحن انتقادی فوکو در «تولد زیست – سیاست» غیرقابل انکار
است. اضافه بر این فوکو در این درسها ابزارهای مفهومی مختلفی برای نقد
نولیبرالیسم به دست میدهد که امروز بسیار به کار آمدهاند و حتی بسیاری از مولفان
مارکسیست اهمیت فوکو در نقد نولیبرالیسم را تائید کردهاند. یکی از جالبترین
انواع نقد فوکویی نولیبرالیسم را وندی
براون انجام داده است. وندی براون در مصاحبهای میگوید از اینکه فوکو را
هوادار نولیبرالیسم میخوانند بسیار تعجب میکند.
این کشمکش عجیب بر سر میراث فوکو بدون شک ریشه در غنا و
قوت فکری او دارد. روش همیشگی فوکو در پرانتز گذاشتن «قضاوت نهایی» برای رسیدن به
حداکثر عینیت و دقت ممکن است. اما همین نقطه قوت میتواند به نقطه ضعف هم بدل شود:
در نهایت با چه ملاکی باید قضاوت کنیم؟ پاسخ دستکم صریحی در اندیشه فوکو نیست.
مجادلات هیجانانگیز بر سر میراث او ادامه دارد. اما همزمان او به مولفی کلاسیک نیز بدل شده است.
شاید این نکته کمی آیرونیک باشد که میشل فوکو مولفی که بیش از هر کس دیگری با
اقتدار مولف مبارزه کرد خود سرانجام به یک مولف بدل شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر