چرا زنانی که مخالف حجاب اجباری هستند و در ایران «بدحجاب» محسوب میشوند و در خارج هم بیحجاب هستند اینقدر در برابر فعالیت مدنی علیه حجاب اجباری واکنش منفی نشان میدهند؟ چرا مردانی که هیچ اعتقادی به حجاب ندارند همصدا با این زنان علیه فعالان ضد حجاب اجباری موضع میگیرند؟ دلایل گوناگونی میتوان ذکر کرد. اما در میان همه دلایلی که به ذهن میآید میخواهم به یک عامل اشاره کنم که به نظر من ریشهای است.
«پوپولیسم لذتطلب» نامی ست که من دقیقا به این وضعیت میدهم: فرد بر اساس میل و رانهای کور که از جسماش میآید علیه محدودیتهای حکومت به شکلی «طبیعی» (این کلمه را موقتا بپذیرید.) واکنش نشان میدهد، اما به محض اینکه این میل، این لذتطلبی، این شکل زندگی بدل به آگاهی میشود، از آن میهراسد. ما نمیتوانیم آنچه را میزییم به گفتمان درآوریم، و از آن دفاع کنیم. به محض اینکه غریزه روزمره به آگاهی از آزادی بدل میشود تردید میکنیم، دست اجانب را در کار میبینیم، از بیحجابی و خواست آن شرمنده میشویم و در بدترین حالت همصدا با حکومت از وضع موجود دفاع میکنیم. جهان ما اسکیزوفرنیک است: میان آنچه هستیم و روایتی که از هستیمان داریم شکاف و تضادی عجیب برقرار است. ما از هرگونه تعالی این هستی به زبان، به روایتی نو و آزادیخواه وحشت میکنیم. جامعه ایران به آزادی «میل» دارد، در این شکی نیست، اما این کافی نیست. آزادی تنها در حوزه امر سیاسی معنا دارد و مبارزه برای تغییر قانونی ناعادلانه یعنی بازی کردن در حوزه سیاست در معنای وسیع کلمه.
اگر همه زنان ایران تاپ مدل هم بشوند، باز حجاب اجباری در ایران «قانون» است و با قانون ناعادلانه باید مبارزه کرد. آزادی وقتی وجود دارد که قانون و نهادهای سیاسی از آن حمایت کنند، مانتو تنگ پوشیدن و گیسوافشانی از زیر شال آزادی نیست.
نقد این پوپولیسم لذتطلب نقد لذتطلبی و ترویج زهدی جدید نیست، کوشش برای ارتقاء لذتطلبی به سطح آگاهی سیاسی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر