۱۳۹۵ خرداد ۱۶, یکشنبه

نکته‌ای درباره علمی بودن اقتصاد


یکی از ویژگی‌های علم قابلیت تولید گزاره‌های جدی است که از جملات روزمره جدا می‌شوند. دلیل جدیت این گزاره‌ها نه در خاستگاه طبقاتی ریشه دارد و نه خاستگاه سیاسی. مثال: وقتی مادرت، دوست‌دخترت، دوستت به تو می‌گوید: «تو دیگر نباید سیگار بکشی!» جمله امری ست ولی به معنای معرفت‌شناسانه «جدی» نیست. شما می‌فهمید که این جمله باری عاطفی‌ دارد، او نگران تو است و از طریق این جمله عاطفه‌اش به تو را بیان می‌کند. متخصص قلب یا ریه اگر در حال بررسی آزمایش‌های تو در مطب به تو بگوید: «شما دیگر نباید سیگار بکشید!» جمله امری است اما نه مثل اولی. «سیگار برای شما مضر است.» این گزاره‌ای جدی است که یک متخصص به شما می‌گوید. این گزاره می‌تواند در شما دلهره ایجاد کند. متخصص اینجا چهره ندارد، آقای دکتر فلانی نیست، او سوژه علم پزشکی است. اساس اقتدار گزاره و امر و نهی پزشک از خاستگاه طبقاتی‌اش نمی‌آید، از علم پزشکی می‌آید. بدیهی است که این اقتدار به پزشک هم منتقل می‌شود.

مسعود نیلی وقتی می‌گوید «دولت باید هزینه‌هایش را کم کند.» در این لحظه سوژه علم اقتصاد است، فقط مسعود نیلی نیست، اقتدار گزاره‌هایش را از دولت یا طبقه‌اش نگرفته است اقتدار گزاره‌‌هایش را از نهادی جهانی گرفته به نام علم اقتصاد. بگذریم که در ایران این علم هنوز اقتدار کامل ندارد، یک روز بر صدر می‌نشیند روز دیگر، در دولت دیگر به راحتی حرف اقتصاددانان را نادیده می‌گیرند. اقتصاددانان ایرانی در برابر تخریب اقتدار گفتمانی‌شان از سوی دولت، به شکل اغراق‌آمیزی بر روی علم بودن اقتصاد تاکید می‌کنند. اصولا در ایران یکی از راه‌های مقاومت در برابر ایدئولوژی رسمی علمی دانستن دانش خود است. «من علمی هستم» یعنی مرا جدی بگیرید من کفریات غربی نیستم. خود این نشان می‌دهد چقدر اقتصاد و علوم دیگر هنوز کاملا مستقل نیستند.


راه نقد مسعول نیلی و امثالهم، این است که شجاعانه در زمین خودشان بازی کنیم. (خوب قطعا باید اقتصاددان باشیم.) استدلال اقتصادی را باید با استدلال اقتصادی جواب داد. صرف تاکید بر اینکه اینها یک مشت ایدئولوژی غربی است، علاوه بر اینکه غلط است، علاوه بر اینکه بی‌اثر است، ما را در بازی حکومت می‌اندازد. چه بخواهیم چه نخواهیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر