« ... آیا تقریبا به همان
اندازه که فیلسوف هست فلسفه وجود ندارد؟ قطعا هنوز کنگرههای فسلفی وجود دارد که
در آن فیلسوفان – و نه فلسفهها - با یکدیگر ملاقات میکنند. چیزی که کمبود فلسفه
است، یک «مکان» ذهنی مشترک است که در آن فلسفهها بتوانند با همدیگر برخورد کنند و
یکدیگر را متقابلا بارور کنند. شاید وحدت در درون بعضی «مکاتب» و «گرایشها» به
خوبی حفظ شده است، اما حتی این پارتیکولاریسم باعث میشود که ویژگیهای وضع عمومی
فلسفه حفظ شود، دستکم در نقاط اساسیاش.
وضعیت حاضر، که بسیار شوم است، آیا مشابه وضعیتی
نیست که دکارت در جوانیاش با آن روبرو شد؟ آیا لحظه احیاء رادکالیسم فلسفی او
نیست؟ آیا ما نباید به نوبه خود تولیدات عظیم فلسفی امروز با مخلوط بینظمی از سنتهای
مختلف و آغازهای دوباره و جستارهای ادبی مد روز – که بیشتر بر محصول تمرکز دارند
تا بر کوشش - را مورد
یک واژگونسازی دکارتی قرار دهیم و به «تاملات در فسلفه اولی» جدیدی دست زنیم؟»
ادموند هوسرل، تاملات دکارتی
(ترجمه دقیق نیست.)
هوسرل در سال ۱۹۲۹ در دانشگاه سوربون کنفرانسهایی ایراد کرد که بعدا
تبدیل به یکی از بنیادیترین آثارش شد. در این کنفرانسها پدیدارشناسی سرانجام
شکل شایسته خود را مییابد. به این کاری نداریم. آنچه مهم است دعوت هوسرل به
بازگشت به رادیکالیسم فلسفی دکارت است در زمانهای که از سنتهای فکری مختلف و
درهم و برهم انباشته شده بود و هر روز «بوق نبوغ تازهای» به گوش میرسید ...
هوسرل در چنین وضعی ما را دعوت میکند به شک دکارتی.
زمانه ما حتی بیشتر از زمانه هوسرل چنین مشخصهایی
دارد: انواع و اقسام «ایسمها» بر سر ما آوار شدهاند. بدتر از همه، همه چیز سیاسی
شده است، هر کسی باید داغی بر پیشانیاش بزند و نشان بدهد «راست» است یا «چپ».
سطحیترین و فقیرترین نوع تفکر تفکری است که به پرسشهای نظری و فلسفی پاسخهای
سیاسی میدهد. در این زمانه هویت و تقدیس هویت جای تفکر و پرسش را گرفته است. و زد
و بند آکادمیک، و دعواهای اسکولاستیک جای فضای گفتوگو و داد و ستد فکری را.
در چنین زمانه عجیبی باید تجربه شک دکارتی را
مجددا احیاء کرد. هر چه را آموختهاید موقتا در پرانتز بگذارید و دوباره بپرسید و
تامل کنید. این درس دکارتیِ پدیدارشناسی ست. دوباره بیآغازید. رادیکال بودن معنایی
جز این ندارد.
سلام
پاسخحذفممکنه لطفا تحلیل و نظرتون رو درباره انتخابات آمریکا بدونیم؟ دلتنگ متون شما هستیم. کاش برگردید فیسبوک.