۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

حجاب راه


از این جمله که رفت، شرف گوهر آدمی معلوم شد و راه صوفیان معلوم گشت که چیست. و همانا شنوده باشی از صوفیان که گویند: « علمْ حجاب است از این راه» و انکار کرده باشی.

این سخن را انکار مکن که این حق است. چه، محسوسات و هر علم که از راه محسوسات حاصل شود، چون بدان مشغول و مستغرق باشی، از این، حجاب باشد.

و مَثل دل چون حوضی است، و مَثل حواس چون پنج جوی آب است که در آن حوض می‌آید از بیرون: اگر خواهی که آب صافی از قعر حوض برآید، تدبیر آن بود که این آب جمله از وی بیرون کنند، و گِلِ سیاه که از اثر آن آب است، همه بیرون کنند، و راهِ همه جوی‌ها ببندند تا نیز آب نیاید و قعر حوض همی‌کَنند تا آب صافی از درون حوض برآید. و تا حوض از آن آب که از برون درآمده است مشغول باشد، ممکن نگردد که از درون وی آب برآید.  همچنین این علم که از درونِ دل بیرون آید حاصل نیاید تا دل از هرچه از برونْ درآمده است خالی نشود.

اما عالِم اگر خویشتن خالی بکند از علمِ آموخته و دل بدان مشغول ندارد، آن علمِ گذشته وی را حجاب نباشد، و ممکن بود که این فتح وی را برآید، همچنانکه چون دل از خیالات و محسوسات خالی کند، خیالات گذشته وی را حجابی نکنند. و سبب حجاب آن است که چون کسی اعتقاد اهل سنت بیاموخت، و دلیل‌های وی چنانکه در جدل و مناظره گویند بیاموخت، و همگی دل خویش بدان داد، و اعتقاد کرد که ورایِ این خود هیچ علم نیست، و اگر چیزی دیگر در دلِ وی آید گوید که این خلاف آن است که من شنیدم و هرچه خلاف آن باشد همه باطل بود – ممکن نگردد که این کس را هرگز حقیقت کارها معلوم شود، که آن اعتقاد که عوام خلق را بیاموزند، قالب حقیقت است نه عین حقیقت، و معرفتِ تمامْ آن بود که حقایق از آن قالب مکشوف شود، چنانکه مغز از پوست.

و بدان که کسی که طریق جدل در نصرت اعتقاد بیاموزد، وی را حقیقتی مکشوف نشده باشد، وچون پندارد که همه آن است که وی دارد، این پندارْ حجاب وی گردد. و به حکم آنکه این پندار غالب بر کسی شود که چیزی آموخته باشد، غالب آن بود که این قومْ محجوب باشند و این درجه جدلیان است.

پس اگر کسی از این پندار بیرون آید، علمْ حجاب وی نباشد، بلکه چون این فتح وی را پدید آید درجه وی به غایت کمال رسد و راه وی ایمن‌ترو درست‌تر باشد، که کسی که قدمِ وی در علمْ راسخ نشده باشد از پیش، باشد مدتی دراز در بند خیالی بماند و اندک مایه شبهتی وی را حجاب کند. و عالِم از این چنین خطر ایمن باشد.


(غزالی/کیمیای سعادت)


اشاره: این قطعه عالی از کیمیای سعادت تقریری است از یکی بنیادی‌ترین اصول عرفانی. این ایده که علم (مطلقِ علم) می‌تواند حجاب راه شود نه تنها درباره طریقت معنوی که درباره طریقت دنیوی نیز صحیح و معتبر است و از همین رو می‌توان بهره‌ای «سکولار» نیز از این قطعه برد: کتاب خواندن و دانش‌اندوزی مداوم و فرو رفتن در این یا آن سنت فکری و هواخواه سرسخت این یا آن نظریه شدن می‌تواند حجاب ما شود. گاهی همانطور که غزالی شرح می‌دهد باید جوی‌های معرفت را ببندیم و به «خود» باز گردیم و درون را بپالاییم و بپرسیم از نسبت این «خود» با آن معرفت و سنت. تنها از این طریق است که می‌توان خود را به سوژه دانش بدل کرد، و از حمالی این یا آن سنت و مکتب فکری و سیاسی رها شد.

۱ نظر:

  1. منظور از "حجاب" تعلق خاطر و دلمشغولی به علومی است که از راه محسوسات به دست می آید . یعنی دقیقا همان چیزی که ما امروز به آن می گوییم "علوم تجربی" و این هیچ ربطی به مفهوم "مطلق علم" یا جزم گرایی در علم ندارد . این باور نه تنها به سکولار شدن اندیشه انسان کمک نمی کند بلکه دقیقا نقطه مقابل آن است . کما اینکه عارفان و صوفیان عموما با علوم تجربی بیگانه بودند و برخلاف فلاسفه چندان میانه خوبی با علومی همچون طب و نجوم و کیمیا و ... نداشتند .

    پاسخحذف