یکی از دوستان عزیز چپ ضمن مجادلهای به من گفت تو فکر
میکنی بورژوازی ایرانی مثل بورژوازی اروپا دموکرات است و میشود با آن ائتلاف
کرد. حاشا و کلا اگر من یک دقیقه در زندگیام چنین فکری کرده باشم. اگر اینطوری
بود که دیگر غمی نبود. منتها این نگاه به بورژوازی اروپایی لطف کردن به آنها است و
ریشه در افسانهای مارکسیستی دارد. طبقات ذات معینی ندارند و حالتی ماگمایی دارند.
تغییراتی میکنند و بالا و پایین و چپ و راست دارند. البته این تغییرات نسبی است و
حدودی دارد. به خاطر همین میگویم ماگمایی و نه مایع.
بورژوازی غربی هم همیشه دموکراسیخواه نبوده است. هر وقت آب بوده نشان داده
شناگرخوبی است و با فاشیسم هم ممکن است کنار بیاید. بورژوازی غربی هم در طول تاریخ
و به تدریج مجرب و مودب و فرهیخته شده است. اینطوری نیست که از اول گوگولی بوده
است. همین الان هم مدام باید به نخبگان این طبقه ادب و تربیت را یادآوری کرد و الا
از دست میروند. خلاصه هیچ طبقهای ذاتا و تا ابد له یا علیه دموکراسی نیست.
اما درباره بورژوازی ایرانی در حال حاضر. «بورژوازی
ایران را باید تربیت کرد»، نه تکتکشان را، نخبگان و سیاستمدارانشان را. تنها از
این طریق ایران به سرانجام خوبی خواهد رسید. برای اینکه به کسی بر نخورد نظرم را
با استعاره میگویم خودتان استعارهها را رمزگشایی کنید. پیشنهاد بنده به شرح زیر
است:
بورژوازی ایرانی چهار دسته دارد: ۱. کروکودیلها. اینها را نمیشود کاری کرد. فقط باید
انداختشان توی کیسه درش را محکم گره زد و تحویل باغ وحش داد. ۲. کفتارها. اینها را باید کنترل کرد. نمیشود جمعشان
کرد. ولی با کنترل دولتی میتوانند مفید باشند. اما اگر دولت نباشد گند میزنند به
جامعه. ۳. بزهای
شاخدار. اینها هم بز هستند هم شاخ دارند. کمی بد کمی خوب. به هر حال تربیتپذیراند.
۴. گوزنها.
در اقلیت محض هستند. اگرچه شاخ دارند اما خوباند. گاهی ممکن است شاخ بزنند اما در
مجموع خیرخواه و نیکسرشتاند.
راهکار: اولا بزهای شاخدار و گوزنها باید با هم متحد
شوند. ثانیا باید نخبگان آنها را تربیت کرد. تنها از طریق تربیت نخبگان این دو بخش
از بورژوازی میشود به آینده امید داشت. دو دسته دیگر هم که گفتم: کروکودیلها در
باغ وحش، کفتارها تحت هدایت دولت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر