یوسف اباذری اخیرا سخنرانی کرده است و در آن به «طفولیت
ما ایرانیان» اشاره کرده است. خبر بد این است که کاملا درست میگوید. اگر دوستان
مایل هستند شرح منظمتر و منقحتر این ایده را از او بخوانند به مصاحبه او به نام
«فروپاشی اجتماعی» مراجعه کنند که سالها پیش در مجله آفتاب منتشر شد. خلاصه ایده
این است: بلوغ فردی و جمعی در جامعه مدنی شکل میگیرد. در کشوری که در آن جامعه
مدنی در تحلیل نهایی یا وجود ندارد و یا مدام سرکوب میشود، همه جا را یا دولت (به
معنایی فراتر از قوه مجریه) یا یک نوع سرمایهداری رفاقتی (به تعبیر حسین راغفر) گرفته
است جایی برای بلوغ نمیماند. اباذری در آن مصاحبه با با الهامی از آدورنو مفهوم
«پدرسالاری بیپدر» را مطرح میکند. پدر سنتی مرده است و جامعه بیپدر به جستجوی
جانشینی برای پدر است. در چنین وضعی معمولا دولت جانشین پدر میشود.
برای بیرون آمدن از کودکی باید فهمید که پدری وجود
ندارد، ما باید خود را به افرادی بالغ و خودسالار بدل کنیم. البته گفتن ندارد که
بازار آزاد هم جزئی از جامعه مدنی است. منتها مشکل ما همین رابطه کودکانه با
نهادها و مفاهیم است. پدر میتواند دولت باشد، یا بازار آزاد یا حتی غرب و عموبوش.
ما مدام میخواهیم یکی بیاید یک کاری برای ما بکند. فکر میکنیم بازار آزاد قطاری
جادویی است که اگر راه افتاد خود به خود بدون اینکه ما کاری کنیم ما را به
آرمانشهر دموکراتیک خواهند رساند. از طرف دیگر برخی از مخالفان بازار آزاد هم باز
در همین طفولیت هستند. تصور میکنند دولت یا یک نوع چپ خالصی که معلوم نیست چیست
باید بیاید و ما را نجات بدهد و بازار آزاد فینفسه بزرگترین شر عالم است. عدهای
دیگر فکر میکنند غرب باید بیاید ما را نجات دهد. و همین طور بگیرید تا انتها. مهم
نیست چه چیزی را جای پدر میگیرید، مهم منطق نیاز به پدر داشتن است. این منطق صفر
و صدی اینکه یک روز بازار آزاد رهاییبخش است یک روز شر مطلق، اینکه دولت یک روز
منجی عالم بشریت است روز دیگر ابلیسترین ابلیس سیاست، این «تمامیتخواهی» یعنی
طفولیت. طفولیت چپ و راست ندارد، دیندار و سکولار ندارد، غربگرا و شرقگرا ندارد
منطق مواجه کودکانه و خالی از مسئولیت با جهان فراسوی شکافهای سیاسی و عقیدتی است.
نقد دولت، نقد بازار آزاد، نقد غرب آری، اما طفولیت
خیر. مسئله این است.
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف