دوم خرداد لحظه پایان رویای بازسازی امت واحده و مرئی شدن بیش از پیش شکافهای درونی جامعه بود. جمهوری اسلامی از دوم
خرداد به بعد وارد جنگی داخلی با خود شد. حکومت به دو نیمه تقسیم شد، حکومت
دوپاره، و ذهنیت سیاسی دوپاره نخبگان حاکم نتیجه مهم دوم خرداد بود. دو زبان
سیاسی، دو چشمانداز و دو جهانبینی در برابر هم، اما تنیده به هم همدیگر را
همزمان میساختند و وامیساختند.
اما در این میان
تناقضی عجیب وجود داشت: آغاز این جنگ داخلی دقیقا مصادف بود با عروج دوباره
لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی در جهان، و به طبع تا حدی در ایران. شبهلیببرالیسم
ایرانی – اسلامی در این سالها تقریبا به گفتمان مسلط روشنفکران و نخبگان بدل شد. مدعای
اصلی من در اینجا این است: این نوع لیبرالیسم از لحاظ نظری توان درک جنگ داخلی که
با دوم خرداد آغاز شده بود نداشت، از لحاظ عملی نیز با بنبست مواجه شد. این
سترونی در سه حوزه، برجسته بود. لیبرالیسم ایرانی سه پروبلماتیک را تقریبا کنار
گذاشت: مساله خشونت و دولت، مساله نظام بینالملل، مساله تبعیض اجتماعی و اختلاف
طبقاتی. سالهای دولت خاتمی سالهای خشونت بود، اما به گونهای معکوس گفتمان حاکم
بر نخبگان و روشنفکران صلحگرا و خشونتگریز بود. این فینفسه ارزشمند است اما صلحگرایی
وقتی خواهد توانست موثر باشد که مساله خشونت را جدی بگیرد و محدودیتهای صلحگرایی
را بشناسد. مساله دوم، یعنی جایگاه ایران در نظام بینالملل، رابطه ایران با دولتهای
دیگر و تاثیر این همه در دموکراسیخواهی ایرانی تا حدی به سایه رفت و جایش را به
نوعی خوشبینی سادهدلانه به نظم جهانی داد. نقد ایدئولوژی غربستیز و امریکاستیز
حکومت اسلامی، لازم و مفید بود اما در مقابل، این نقد هرگز با چشماندازی واقعبینانه
همراه نشد و در این مورد هم به نوعی خوشبینی سترون محدود ماند. و بالاخره مساله
تبعیض اجتماعی، اختلاف طبقاتی و رابطه آن با دموکراسی به کلی به کناری نهاده شد.
نتیجه این سه فراموشی اساسی شکست گفتمانی و سیاسی لیبرالیسم ایرانی بود. خیلی زود
سه رخداد مهم با فشار و زوری هولناک این سه مساله را مجددا به یاد نخبگان و
روشنفکران آورد: خشونتهای پی در پی حکومت و در نهایت سرکوب جنبش سبز مساله خشونت
را دوباره مهم کرد، پرونده هستهای ایران و سقوط ایران در دالان پیچ در پیچ نظام
بینالملل بار دیگر به یاد ما آورد که ایران بخشی از نظمی جهانی است و این واقعیت
ساده پیامدهای مهم داخلی دارد، و بالاخره پیروزی محمود احمدینژاد نوید بازگشت
مسائل اجتماعی را میداد.
به این ترتیب میتوان گفت نوعی لیبرالیسم، شکست خورد. رویای
آزادیخواهانه دوم خرداد اما هنوز باقی است. این رویا همواره باید در دل ما حاضر و
زنده باشد، اما نحوه تحقق آن مستلزم بازنگریهای جدی و صورتبندیهای جدید است.
لینک مطلب در سایت بی بی سی فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر